برفضای ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ،غروری حاکم بود.نیروی اسلام ، ناممکنی را ممکن وسلطنت نسبتا قدرتمند پهلوی را به دلیل اهانت به یکی از مراجع تقلید و با دست خالی در مقابل توپ و تفنگ و مسلسل و در کمتر از یک سال،واژگون ساخته بود. حتی دستیابی به فضاهای دور دست جهانی نیز دورازدسترس نمی نمود.لذا انتظار می رفت که در عرصه علمی نیز، برتری ایدئولوژیک اسلام نمایان گردد. و این برای استاد مطهری،انگیزه خوبی بود.ایشان، از جمله متفکرین عالم تشیع است که سعی بسیار بر حل مسائل مطروحه در کلام اسلامی و از جمله مساله خاتمیت حضرت محمد، به طریقی عقلانی نمود.در ادوار گذشته ،اکثریت علما چندان خود را به این روش متعهد نمی دانستند .از نظر انها ختم نبوت، نص قران و جزء اصول اعتقادات و بی نیازازتحلیل بود.اما استاد دریافته بود که نمی توان مساله را فقط از بعد استدلال نقلی طرح کرد.گر چه کوشش استاد می توانست در روشن شدن افکار مردم ایران،بسیار موثر افتد اما به دلایلی و از جمله اجتناب تاریخی اکثریت علما از تاویل ایات قران و اصرار برتکیه به ظواهر ایات ، نظریات ایشان ،عمدتا در جهت تثبیت عقاید سنتی موجود در بین مردم بیان گردید و باعث دور ماندن انها از اندیشه های جدید و کارامد تر شد.
استاد مطهری در باب " علت ختم نبوت به حضرت محمد "،چنین می نویسد:
....اولا بشر قدیم به علت عدم رشد و عدم بلوغ فکری،قادر به حفظ کتاب اسمانی خود نبود.معمولا کتب اسمانی ،مورد تحریف و تبدیل قرار می گرفت و یا بکلی از بین می رفت از این رو لازم می شد که این پیام تجدید شود.زمان نزول قران یعنی 14 قرن پیش،مقارن است با دوره ای که بشریت،کودکی خود را پشت سر گذارده و مواریث علمی و دینی خود را می تواند حفظ کند.و لهذا در اخرین کتاب مقدس آسمانی،یعنی قران،تحریفی رخ نداده.مسلمین از ساعت نزول هر ایه ،عموما ان را در دلها و در نوشته ها حفظ می کردند به گونه ای که امکان هر گونه تغییر و تبدیل و تحریف و حذف و اضافه ،از بین می رفت و لهذا دیگر تحریف و نابودی در کتاب اسمانی رخ نداد و این علت که یکی از علل تجدید نبوت بود ،منتفی گشت.
ثانیا ،در دوره های پیش،بشریت بواسطه عدم بلوغ و رشد،قادر نبود که یک نقشه کلی برای مسیر خود دریافت کند تا با راهنمایی ان نقشه،راه خویش را ادامه دهد.لازم بود مرحله به مرحله و منزل به منزل راهنمایی شود و راهنمایانی،همیشه او را همراهی کنند.ولی مقارن با دوره رسالت ختمیه و از ان به بعد،این توانایی که نقشه کلی دریافت کند،برای بشر پیدا شده است و برنامه دریافت راهنماییهای منزل به منزل و مرحله به مرحله،متوقف گشت........علمای امت ،متخصصانی هستند که با استفاده از نقشه کلی راهنمایی که اسلام به دست می دهد و با تدوین و تنظیم ایین نامه ها و تاکتیکهای موقت،راه را می نمایانند.
ثالثا،غالب پیامبران و بلکه اکثریت قریب به اتفاق انها،پیامبر تبلیغی بوده اند و نه تشریعی.پیامبران تشریعی شاید از ] تعداد[ انگشتان یک دست تجاوز نکنند......علمای شایسته امت در عصر خاتمیت ،که عصر علم است ،قادرند با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان ،ان کلیات را با شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی تطبیق دهند و کلام الهی را استخراج و استنباط نمایند.نام این عمل ،اجتهاد است.....لذا در عین اینکه نیاز به دین منتفی نیست،نیاز به تجدید نبوت برای همیشه منتفی است.." مجموعه اثار ج2 ص 184
این است نظریه ای که استاد برای اثبات علمی و عقلانی خاتمیت حضرت محمد ارائه می دهد.ملاحظه می شود که استاد، علی رغم درایت و تیز هوشی و البته وام گرفتن از اراء کسانی چون مرحوم اقبال لاهوری ،متاسفانه نتوانسته خود را از قیود فکری مسلط بر زمانه، رها ساخته و ان گونه که از استاد والامقامی چون ایشان انتظار می رفت ،به شرح مطلب بپردازد.ایشان،گرچه با استاد شریعتی،در بسیاری موارد مخالفت می کرد ( و بنا بر روایتی،علت ترور او توسط گروه فرقان هم همین امر بوده است)،اما در این مبحث ،همان نظر شریعتی مبنی بر"تحریف کتب اسمانی قبل و عدم تحریف قران به علت بلوغ بشر" را تایید می کند.نظرات ایشان،چند اشکال عمده دارد.
سوال مهم این است که ازلحاظ تاریخی و اجتماعی و فکری ،چه تفاوت بارزی بین مردم مکه در زمان حضرت رسول اکرم و مردم شام در زمان حضرت مسیح وجود داشت و دقیقا چه چیز و یا چه کس قران را حفظ نمود؟حرف قران،"ان علینا جمعه و قرانه " و "ثم ان علینا بیانه" و "انا له لحافظون"است.یعنی حفظ قران را خداوند،خود بعهده گرفته و تضمین می نماید و حتی لحن قران به گونه ای است که به نظر می رسد خداوند در این ایات قصد دارد نگرانی حضرت محمد از عاقبت قران را بر طرف و او را مطمئن سازد که قران حفظ می شود.ایا خداوند فقط نگران قران بود و تورات و انجیل و بقیه کتب اسمانی برای او مهم نبود؟بیان انجیل را چه باید کرد که می گوید :" اسمان و زمین ممکن است زایل گردد ولی کلام پسر انسان ،هرگز زایل نمی گردد "؟ به هیچ منطقی نمی توان گفت که سعادت میلیاردها انسان قبل ازپیدایش اسلام، برای خداوند،بی اهمیت بوده و برنامه ای برای حفظ کتابهایی که خود برای انها فرستاده بود ،نداشت و لذا کتاب انها را به امان خدا(شاید خدایی دیگر!)رها کرد.پس منظور استاد از رسیدن به بلوغ برای حفظ کتاب ،چیست؟کمی دقیق تر شویم تا ببینیم حفظ یک کتاب دقیقا به چه معناست و برای ان چه شرایطی لازم است و سپس بررسی کنیم که مردم عربستان از چه جنبه ای بر مردمان دیگر زمانها و مکانها،رجحان داشتند.
حفظ کتاب دو شکل کلی دارد:حفظ مادی و حفظ معنوی.حفظ مادی یعنی حفظ کلمات الهی به همان صورت و ترتیبی که نازل شدند و حفظ معنوی یعنی این که علاوه بران ،منظور اصلی کلمات الهی نیز درک شود مثلا مسیحیان ،انجیل را می خواندند اما مفاهیم اصلی ان را درک نمی کردند و یا انها را بر طبق هوی و هوس خود تفسیر می کردند.پس با وجود اینکه کتاب الهی در بین انها بود،ولی از لحاظ معنوی نتوانستند ان را حفظ کنند لذا در عهد رسول الله ،به ایمان به ان مظهر الهی،موفق نشدند.اما از بیان استاد صریحا مفهوم می شود که منظور ایشان به هیچ وجه حفظ معنوی نیست .اما در حفظ مادی ،یعنی حفظ جسم یک کتاب ،چه عواملی دخالت دارند و رشد و بلوغ مردم حجاز تا چه حد ممتاز بوده است؟خط و کاغذ و قلم که واضح است که سابقه بسیار قدیمی داشته و اختراع مردم حجاز نبوده است.شکل کتاب که علت صوری است نیز مسبوق به سابقه ای بس طولانی و بسیار درخشانتر می باشد.استاد شریعتی ،وضعیت حجاز را از لحاظ فرهنگ کتاب و کتابداری و کتابخوانی،این گونه روایت می کند.می گوید:
" در جامعه ای که تنها در بزرگترین شهر تجارتی و باز و پیشرفته اش،هفت خط نویس،بیش نبوده است و در کشوری (عربستان) که تاریخ،یک نسخه کتاب در ان سراغ ندارد،خدایش به مرکب و قلم و نوشته سوگند می خورد و در میان مردمی که قلم را ابزار کار چند مرد زبون و عاجز بی افتخار می دانند......) <اسلام شناسی ص 502>
با این اوصاف ،نمی توان از بالا بودن فرهنگ کتاب در بین چنین قومی حرفی زد.ممکن است استاد مطهری ،ناظر به امکانات تکنولوژیک بوده است ولی نمی توان تکنولوژی موجود در عصر حاضر را ملاک قرار داد زیرا حفظ قران مساله ای است که در قرن هفتم میلادی و در حجاز رخ داد که هیچ برتری تکنولوژیک نسبت به ادوار قبل از خود نداشت.متاسفانه استاد هیچ توضیح قابل توجهی در تشریح کیفیت بلوغ بشر ،ارائه نمی کند.
این گفته و نظر ،تناقض اشکاری با دیگر بیانات ایشان دارد . همچنان که قبلا اشاره رفت،بر طبق نظر استاد،برنامه تمامی انبیا با تحریف کتب اسمانی، عقیم مانده است. شما تصور کنید بشری که حتی نمی توانسته کتاب مقدس خود را حفظ کند،به درجه ای از رشد و بلوغ رسیده که می تواند برنامه ای برای هدایت الی الابد را دریافت کند. لذا جای طرح این سوال است که کدام نقشه و طرح و راهنمایی و هدایت تبلیغی و تشریعی،بشر را به چنین مرحله متعالی از رشد اجتماعی و بلوغ فکری رساند؟شک نیست که با فرضیه استاد مبنی بر تحریف کتب اسمانی قبل،این نقشه،دیگر نمی تواند یک هدایت الهی باشد و لذا حتما بشر با عقل و تدبیر خود،به این مرحله رسیده است.حال باید پرسید که :
اولا این چه دین و شریعت و هدایت و راهنمایی الهی است که می اید تا کتاب که اصل هدایت است را بیاورد ولی هنوزنیاورده،با خود می برد بدون اینکه حتی اجازه رونویسی و یا تکثیر ان را بدهد و در نهایت هم، این بشرمظلوم است که باید با عقل خود راه خود را بیابد؟!
ثانیا ،بشری که بدون کمک الهی توانسته خود را این قدر بالا بکشد و از مرحله عجز و زبونی،خود را به بشری مستعد برای درک هدایت همیشگی،(هزار ،یک میلیون،صد میلیون سال و شاید هم بیشتر)تبدیل کند،اصولا دیگر چه نیازی به این هدایت دارد؟ان موقع که لازم بود ،کسی جز خود او، به داد ش نرسید(زیرا ظاهرا و با فرضیه تحریف،اصلا هیچ وقت یک برنامه حقیقی و معتبر در دست نداشته و اگر هم بوده با اولین مصرف،از دسترس خارج شده و بعد از ان هم که همه غیر معتبر بوده است).پس می توان گفت قبلا که نداشت وتوانست به این جا برسد،از این به بعد هم نیازی ندارد و خودش باقی راه را ادامه می دهد.در عمل و ظاهرا هم ،در طی این 14 قرن که از ظهور اسلام سپری می شود،کمتر به این برنامه الی الابد،رجوع کرده اند یعنی علمای اسلام نتوانستند دیگران را قانع کنند که برنامه ای را که اسلام اورده الی الابد و مفید است .
الف – در تدوین قران مجید،عنصر انسانی یعنی اشخاص زنده که ایات قران رابی واسطه از لسان حضرت محمد شنیده بودند،بسیار قوی تر است .به هنگام تدوین قران،تعداد زیادی حاضر بودند که شنیده های خود را می خواندند و با توجه به اعتبار قاری و همچنین کثرت یک قرائت توسط قاریان،در نهایت ایه مورد نظر انتخاب و تثبیت می شد.
ب – قران مجید، منحصرآ کلمات منتسب به حضرت محمد و فقط ان قسمتهایی که به نقل از الله امده است می باشد.قران ،حتی شامل سخنان حضرت محمد در غیر حالت وحی،نمی گردد و این در حالی است که کتب دیگر این انحصار را ندارند.
ج – عثمان،پس از انتخاب نسخه نهایی قران،تمامی دیگر نسخ موجود را معدوم نمود.این عمل او ،گرچه اعتراضاتی در پی داشت و او را هدف اتهاماتی قرار داد،اما بی شک خدمت بزرگی به اسلام و مسلمین،در جهت ایجاد وحدت نسبی در کلام گردید.البته مشکل بکلی مرتفع نشد و و گه گاه زمزمه هایی در مورد قرانهای دیگر به گوش می رسید و می رسد.شایان ذکر است که گرچه در تدوین کتاب مقدس نیز چنین روندی انجام گردید اما به دلایل مختلف که مجال ذکر ان در این مقال نیست،کارائی ان در حد تدوین قران نبود.
اما با وجود همه اینها،کتب مقدسه از لحاظ تدوین،شبیه هم هستند و هیچکدام،کتابی که از اسمان بیاید و عینا در اختیارمردم قرار گیرد،نبوده اند.حتی در هیچکدام ،پیامبر مربوطه،در حین تدوین نهایی،حضور نداشته است.از دید یک ناظر خارجی،تمامی انها،کلماتی است که افراد دیگر نقل قول کرده اند و احتمال وجود خطا در انها می رود. این که قران بدون تحریف و کتب دیگر تحریف شده اند،در بهترین حالت خود،فقط یک اعتقاد و بر پایه استدلالات نقلی می باشد و مشکل بتوان برای ان دلیل عقلی و مستندات تاریخی ارائه نمود. از دید یک محقق ،قران یک متن تاریخی و مذهبی بسیار مهم است.اما اهمیت و تقدس مذهبی ان باعث نمی شود تا کیفیت تدوین ان را به مانند دیگر نسخ،مورد تحلیل علمی قرار ندهند و در اثناء همین تحلیلهاست که سوالاتی مطرح می شود.نوشتجات عربی درابتدا بدون نقطه و اعراب بوده که همین منشا اختلاف در قرائت و تفسیر می گردید.کلماتی مانند ; تستکبرون، بشرا،ایاه،فتبینوا،تعزروه،و بسیاری از موارد دیگر براحتی می توانست به صورت; تستکثرون،نشرا،اباه،فتثبتوا،تعززوه،وغیره قرائت شده و حتی معنای مخالفی به ذهن اورد.(1) گرچه به دلیل وجود شرایط تاریخی و تفاوت در نوع و کیفیت منابع مورد استفاده و همچنین،اقتدار اسلامی حاکم در زمان تدوین و برخی عوامل دیگر،احتمال وقوع خطا درحین تدوین قران،به مراتب کمتر از کتب دیگر است،اما هیچکدام، از این نقیصه مبری نیستند زیرا توسط نفس شارع،نگارش و تدوین نهایی نیافته اند.
در واقع استاد مطهری خواسته است تا با یک تیر دو نشان بزند.هم مساله تحریف را موجه کند و هم خاتمیت را معقول بنمایاند اما به هیچ یک موفق نشده است.سایتهای بسیاری برای معرفی و انتشار اثارایشان فعالیت می کنند اما تماما نمایشی و به شکل غم انگیزی،فاقد تحلیل دقیق و انتقادی اثار ایشان می باشند. نظریات و کتابها و سخنرانی های استاد،در زمان خود ایشان مانند ورق زر برده می شد و حتی امروزه نیز،کم نیستند کسانی که استاد را از بزرگ ترین متفکران می دانند اما همانند تمامی متفکران ،عالمان،اندیشمندان،فیلسوفان،فقیهان،متکلمان و بزرگان علم و ادب و اندیشه،حق استاد مطهری وقتی ادا می گردد که اراء او در معرض نقد منصفانه و مودبانه قرار گیرد و من معتقدم که این بزرگترین ارزوی ایشان نیز بوده است.تا انجا که من شنیده ام ،ایشان در جلسات درس و بحث خود،اجازه طرح سوال را به همه می داد و اعتقاد به بحث ازاد داشت و از طرح هیچ سوالی ممانعت نمی کرد پس شایسته است که در فقدان ایشان نیز بر همان رویه عمل کنیم.
---------------------------------------------------------------------------------------
1- به ترتیب درسوره های: اعراف،48/ اعراف،57/توبه،114/نساء،94/فتح،8 و 9/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر