۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

خضوع و خشوع


آهنگ بدیع، سال 1، ش 13، ص 8
از خاطرات سید مهدی گلپایگانی

شبی آقا سید مصطفی اصفهانی مرا به منزل خود دعوت نمود و علت دعوت را چنین اظهار داشت که شخصی سیاح بهائی که مردی است جهاندیده و با اطلاع و متبصر در ادیان و عقاید مختلفه به تازگی وارد و ملاقات شما با ایشان بی نتیجه نخواهد بود. بنا به غرور و کبر یا منیّتی که داشتم به عزم غلبه و فتح در مناظره دعوت ایشان را پذیرفته و در مجلس مزبور حاضر شدم و خود را کاملاً برای مبارزه و مناظره و مجادله آماده و مهیا نمودم. شخص معهود که جناب حاجی میرزا حیدرعلی اصفهانی اعلی الله مقامه بوده اند پس از انجام تعارفات رسمیه و قوانین ادبیه می فرمایند که من شخصی هستم بی علم و سواد و ادعای فضل و کمالی ندارم ولی در ضمن سیر آفاق و انفس و ملاقات با نفوس عدیده از هر طبقه و دین و مذهب بهره ای از معارف الهیه برده و حقائقی را فهمیده ام. آنچه می دانم برای شما بیان می کنم. اگر مقبول افتاد فنعم المراد و الا بحث و جدلی با کسی نداشته و بنا به نصوص قلم اعلی متعرض عقائد و مفهومات دیگران نمی شوم.
بیان این مطلب با این لحن ساده و لیّن و صداقت و حذاقت تام و حالت خضوع و خشوع حضرت ایشان در موقع مکالمه ابهّت و جلال و جبروت مرا در هم شکست و مرا پرانتباه و بیدار ساخت و حاضر به شنیدن مطالب ایشان شدم و از لجاج و عناد که از خصائص طلاب علوم دینیه است دست کشیدم. خلاصه پس از جلسات متعدده و مذاکرات زیاد بالاخره مذعن و معتقد گردیدم که امر مقدس بهائی مِن جانب الله است.

هیچ نظری موجود نیست: